شهید ابراهیم پالیزبان

   ١٠٠٤
   پالیزبان
   ابراهیم
   رضی ا...
   
   کارمند بانک
   ١٥ آذر ١٣٣٠
   ٧ دی ١٣٥٩
   ایلام - کنجان چم
   رزمنده
 
 
توضیحات

 

زندگینامه شهید ابراهیم پالیزبان

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و سلام بر همه شهیدان راه حق در طول تاریخ مخصوصا شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی

اینجانب طاهریان همسر شهید ابراهیم پالیزبان خلاصه ای از فعالیتهای این شهید را که برای پیشبرد این انقلاب در طول دو سال و پنج ماه زندگی که با ایشان داشتم برای شما برادران و خواهران گرامی شرح میدهم.

در تاریخ 30/4/57 بود که من و ابراهیم ازدواج کردیم و درست یکماه و هفده روز مانده بود به هفده شهریور که در این مدت اکثر شبها ایشون حدود ساعت 9 الی 10 از خانه بیرون می رفتند برای تهیه نوار و اعلامیه از امام و بعد بوسیله دوستان  و آشنایان تکثیر و پخش می نمودند و این کار هر شب ایشون بود.

تا روز هفده شهریور گذشت آن جمعه سیاه که البته ما در آن روز تهران نبودیم .

 روزی که ملت به پا خاسته ایران برای سرنگون کردن رژیم خون آشام محمدرضا پهلوی و کوتاه کردن دست جانخواران شرق و غرب  از این کشور برای همیشه به میدان نبرد آمدن و به ظاهر با دستی خالی و مشتی گره کرده و کوبنده و در واقع با سلاح ایمان درآمدند و در جلوی توپ و تانگ قرار گرفتند و خونهای پاک خود را بر زمین ریختند و خط سرخ شهادت را کشیدند اولا بخاطر احیاء دین مبین اسلام ثانیا برای رهائی همه محرومین و مستضعفان از گیر ظلم و ستم و زورگویان و استکبار و استعمار ( چه خط زیبائی ) و خوشا بر احوال کسانی که قدمهایشان را بر این خط تا آخرش گذارند و می گذارند و در آنجا به مقصد نهائی و همیشگی خود می رسند. ایکاش لطف الهی شامل حال ما هم گردد و لیاقت پیدا کنیم که این مسیر را طی نمائیم .

بلی در آنرزو که بسیای از برادران و خواهران عزیز با هدیه کردن خون خود (درخت استقلال آزادی ،جمهوری اسلامی ) را آبیاری کردند میدانستیم این درخت را بایستی سیرابش کنیم آنهم با آب ( نه غلط گفتم ) برای رشد این درخت اسلام که در همیشه باقی خواهد ماند آب دادن جایز نیست بلکه باید خونهای پاک روانه این درخت کرد و ما خود را آماده کرده ایم زیرا که میدانیم شرق و غرب از انقلاب اسلامی ما چنان ضربه خوردن که دیگر کمر راست نخواهند کرد.

امریکا این جهانخوار خون آشام چنان سیلی از این ملت مسلمان به پا خاسته ایران خورده است که نشان سرخی آن روی صورت ننگین اش، برای همیشه خواهد ماند و این ملت دست کثیف دراز شده اش را که دیر زمانی بر این مملکت  غارت و چپاول می کرد با برپائی این انقلاب برای همیشه کوتاه کرد.

جوانان عزیز ما با خون دادن خود دست و پای امریکا و هر جنایتکار را از این مملکت اسلامی برای همیشه قطع کردند و بقول امام امریکا این شیطان بزرگ دشمن اصلی ما است.

و در طول این سه سال که از پیروزی انقلاب می گذرد هر بار حیله ای بکار برد اوایل پیروزی انقلاب جریان کردستان و بعد برنامه طبس با همکاری
سرسپرده های داخلی و خارجی اش و بمب گذاریها و بعد جریان کودتا، ولی از آنجائی که دست خداوند بالای این انقلاب و یاری آقا امام زمان (عج) بر این انقلاب است هر بار شکست خورد تا بالاخره در تاریخ 29/6/59 دست کثیفش از آستین صدام، یکی دیگر از نوکرانش بیرون آمد داشتم از فعالیتهای ایشون می گفتم که سخن از هفده شهریور، پیش آمد و نتوانستم از آن روز درگذرم.

 بلی ابراهیم این مدت را مرتب دنبال نوارها و اعلامیه هائی که امام از پاریس میفرستادن بودند تا روز شکوفائی (هفده شهریور) که باید بگویم ایشون کارمند بانک سپه شعبه مرکزی بودند برای مدت یکسال بعد از سرویس کار بانک به خانه می آمدند و سپس به مسجدی که در نزدیک منزلمان بود ( مسجد الهادی) بود فعالیت می کردند و شب هنگام به اتفاق پنج تا اخوی خود و دوستان دیگر به محل استدیوم ورزشی یکصد هزار نفری که در اتوبان کرج بود می رفتند و تا صبح پاسداری می نمودند حدود یکسالی به همین صورت گذشت تا اینکه امام می خواستند که به ایران تشریف بیاورند که بطور پی در پی سه دفعه سفرشان به تاخیر افتاد تا امام به ایران تشریف آوردند.

 ابراهیم هر سه باری که امام خواستند تشریف بیاورند هر بار حدود دو روز انتظامات بهشت زهرا را به عهده  داشت تا اینکه امام آمدند و بعد از آن که مساجد محل جوانان مورد اعتماد و لایق را برای نگهداری این انقلاب و حفاظت شهر در شبها تشکیل دادند.

 ابراهیم هم در مسجد الهادی سرپرستی آنها را به عهده گرفت و شبها مدت یکسال و اندی پاسداری می داد  و بعد هم گروه مقاومت 22 نفری مساجد را باز هم به سرپرستی ایشون تشکیل شد و بعد از اینکه امام دستور انجمنهای اسلامی را در موسسات و ادارات داد ابراهیم اولین کسی بود که انجمن اسلامی بانک سپه را تشکیل داد و به دنبال این کار با فرمایش امام که شورا پاکسازی در ادارت و موسسات باید تشکیل شود ابراهیم را جزء هیئت پنج نفری شورا پاکسازی کانون بانک ها انتخاب کردند و با دکتر چمران همکاری نزدیکی در رابطه با پاکسازی سازمان جغرافیایی و لیست اسامی ساواکیها در بانک را داشتند .

و خلاصه اینکه در سال 58 که زلزله طبس رخ داد ایشون با سه نفر دیگر از همکاران بانکی خود در خصوص بانک به آنجا رفتند و در سال 58 که دقیقا خاطرم نیست در چه تاریخی هفته معلولین بود ایشون مدت یک هفته در هتل هپلتون خدمتگزاری این عزیزان را به عهده داشت و خلاصه اینکه او در بیست و چهار ساعت بیشتر اوقات را با دل و جان برای این انقلاب خدمت می کرد.

برای این انقلاب عظیم که انشاءالله امید آن داریم که روزی این انقلاب جهانی گردد و متصل شود به انقلاب حضرت بقیه الله امام زمان (عج) و بالاخره در تاریخ 4/7/59 قدم به میدان حق علیه باطل نهاد و رفت که با ایثار و فداکاری به (هل من ناصر ینصرن ) امام خمینی لبیک گوید و در روز 8/10/59 در  جبهه مهران در حال وضو ساختن به فوز عظیم شهادت  رسید و به مهمانی خدای خود رفت و او که میگفت حسین ،حسین عاقبت رفت براه حسین. 

         والسلام

 

 

وصیت نامه شهید ابراهیم پالیزبان

 

بسمه تعالی

سلام

اکنون که این نامه را می نویسم ساعت 9 شب است که به منطقه درگیری رسیدیم در حال حاضر در مسجدی مستقر شدیم فعلا منطقه آرام است در حال حاضر حرف خاصی ندارم که برای شما بگویم شاید لیاقت شهادت را داشته باشم اگر به این فوز بزرگ نائل شدم برایم گریه نکنید همیشه و در هر زمان پیرو امام و مقام رهبری و ولایت فقیه باشید و همچنین شما را سفارش می کنم به اینکه پای بند مذهب باشی و حجابت را کاملا حفظ کنید.

در ضمن، سمیه را اول به خدا و سپس به تو می سپارم در تربیت او کوشا باش امیدوارم بزودی ماموریتمان پایان پذیرد آنطور که خداوند تعالی می خواهد که اگر برگشتم در کنار شما عزیزان خواهم بود .

خداحافظ  و نگهدار شما عزیزان باشد

 در ضمن به خانواده و هم دوستان و آشنایان سلام برسانید