شهید محمد آقاجانی حاجی آقا

   ١٠٤٥
   آقاجانی حاجی آقا
   محمد
   شمس ا...
   
   محصل
   ٣٠ شهریور ١٣٤٥
   ٢٤ اسفند ١٣٦٣
   شرق دجله
   رزمنده
 
 
توضیحات

گوشه ای از زندگی برکت شهید محمد آقاجاني

 

 

شهید محمد آقاجاني متولد بيست و هفتم ارديبهشت سال چهل و پنج در خانواده مذهبي تهراني ديده به جهان گشود. پدرش شمس الله نانوا بود.
محمد فرزند ششم خانواده بود و 5 خواهر داشت.
او در سن هفت سالگي به مدرسه رفت و توانست دوران دبيرستان را در رشته اقتصاد به پايان برساند و مدرک ديپلم خود را دريافت کند.
ايشان از سن کودکي نماز خواندن را آغاز کرد و در مدرسه پيش نماز بود. همچنين در مسجد الهادي نماز جماعت ميخواند و در کلاسهاي قرآني و عقيدتي سياسي برگزار ميکرد. دوران انقلاب در راهپيمايي و تظاهرات شرکت ميکرد و عضو پايگاه بسيج مقداد بود.
او به هنر خطاطي علاقه داشت و گاهي شعر ميگفتند.
خصوصيات اخلاقي ايشان بسيار مهربان و خوش اخلاق بود و در محله زبانزد همه بود
او با علاقه زياد از طريق بسيج به جبهه اعزام ميشود و 6 سال می جنگد که يک بار نيز از ناحیه پا مجروح شدند او در جبهه آرپيجي زن بود و سرانجام در تاريخ 19/12/63 در عمليات بدر در محل شرق دجله با اصابت خمپاره به سر به شهادت رسيد. مزار ايشان بهشت زهرا قطعه 50 رديف 62 شماره 5 می باشد

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

وصيت‌نامه شهید: محمد آقاجانى‌حاجى‌آقا

 

قال على عليه السلام:  اوصيكم بتقوى الله و نظم امركم

پس از شهادت به وحدانيت ذات خدا و جامع كمالات بودن اسماء او و شهادت به حاكميت اراده او در افعال و  بودن قضاء و قدرتش در هستى كه اختيار انسان نيز نمودى از قضاى اوست و بايد تنها او را عبادت كرد و فقط از او اطاعت نمود.

و پس از شهادت به عدل الطمال او كه در سراسر هستى و تمام ازمنه و كل حالات حكمفرماست و پس از شهادت به نبوت انبياء و رسالت رسل كه برگزيده از ميان مردم و برانگيخته براى هدايت تشريحى آنان بوده‌اند.

و پس از شهادت به امامت ائمه كه استمرار راه انبياء است و شهادت به ولايت فقهاى دين كه جامع الشرايط باشند و اكنون تجلى و تبلور آن در چهره ولى فقيه جامع‌الشرايط حضرت نايب الامام «امام خمينى » مدظله و العالى متجلى و متبلور است.

و پس از شهادت به وجود عالم غيب و ملائكه الله و جنيان و شهادت به عالم معاد يوم واقع، يوم حاقه، يوم قارعه، يوم قيامت، يوم حشرا موت و ناس، يوم جزا يوم دين اعمال، و يومى كه اعمال و افعال انسان از صغير و كبيره‌اش فرو گذار نشود وعملى به اندازه مثقال ذره‌اى و به مانند خردلى در صخره‌اى نيز فرو باقى نماند كه زجرگاه بدان است و نعمتگاه نيكان.

اكنون چند سخنى را به عنوان وصيت مى‌نگارم باشد كه اين نيز به عنوان موخرى نيكو در نامه اعمالم باشد.

خانواده:

مادر عزيزم و پدر گرامى‌ام و اى خواهران ارجمندم، جهان همه در گردش است و هر روز مسافرى ترك منزل دنيا كرده و در دنياى آخرت سكونت مى‌گزيند. از اين مسافران گروهى خاسرند و برخى ديگر اخسر كه خيرالزا در را به شر الزا مبدل نموده‌اند كه لعن ابدى خداوند بر آنان باد. و اما گروه ديگر كه توشه‌اى از خوشه اعمال نيك خود بر گرفته‌اند داراى درجات متفاضلند و شهدا جلوداران اين كاروان و صدرنشينان اين محفل و افروزه‌هاى اين جمعند. اى خانواده عزيز، به اميد ديدار در يوم وصال.

فاميل و اقوام

اى خويشاوندان حزب‌اللهى، خداوند مؤيد و موفقتان بدارد تا در خدمت و جانبازى در راه انقلاب اسلامى هر چه كوشاتر باشيد و و اى خويشاوندان جداى از اين خط ننگ و نفرين ابدى نشانه‌تان در دنيا و آخرت و جهل و غفلت و كور فهمى‌تان سزاى وجود پليدتان.

آشنايان

آشنايان، با من از گذشته تا به حال، از كوچك تا بزرگ و در هر مكانى كه با من آشنا بوده‌ايد.«اگر از من به‌ ناحق دلخورى داشته‌ايد و آزارى ديده‌ايد كه ناشى بودن من نسبت به خدا بوده است.

طلب بخشش مى‌كنم تا خدايم ببخشد و رضوانش شامل حالم گردد و اگر دينى از شما بر گردن من است و من فراموش كرده‌ام آن را تاديه كنم از خانواده‌ام طلب كنيد تا بدهند مبادا كه ذره مثقالى ادا نشود.

دوستان محل :

اى دوستان، مگر ما مسلمان نيستيم و مگر يك مسلمان نبايد امروزش با ديروزش و فردايش به امروزش فرق كند؟ پس بياييد دست از وقت تلف كردن و الافى برداريد و پيوسته در راه خدا كوشا باشيد مگر نمى‌بينيد كه زندگانى چگونه مى‌گذرد؟ و سعادتمندان چه‌كسانى‌هستند؟

دوستان مدرسه‌اى:

اى دوستان بياييد در راه مكتب هر چه خالص‌تر شويد تا آنجا كه مكتب با گوشت و پوست و خون شما آميخته شود و اگر بخواهند مكتب را از شما بگيرند مجبور باشند گوشت و پوست شما را از هم بدرند و با هرتكه از پيكر دريده‌تان نداى مكتب سردهد و با اين عمل داغ بر دل دشمنان مكتب زده و رضاى الهى و خلق الله را فراهم آوريد.

دوستان مسجدى:

الف: معلمان: اى معلمان من، از شهيد رضا رحيمى گرفته تا ديگران كه اكنون فعاليت مى‌كنند آنچه از شهادت آموختم در پاى درس شما و بزرگان شما بود خداوند توفيقتان دهد.

ب: افراد بسيج: اى بسيجى‌ها، قدر خود را بدانيد خاك زير پاى شما شفاى امراض است و وجودتان صفاى انصار، سلاحتان همان شمشير على (ع) و نگاهتان همان نگاه حسين (ع) است.

(به حربن يزيد رياحى) مشمول رحمت خدايند و در ظلال بركت او و ...اين را نا آزموده نگفتم بلكه به‌كرات به آزمايش آوردم.

ج: دوستان ديگر من در مسجد: از آنچه كه شما را به خطا و انحراف به هر صورت كه باشد بكشاند پرهيز كنيد و هر خطى كه بخواهد شما را از خط انقلاب اسلامى حتى يك ‌درجه كج نمايد احتراز نموده و هيچ روى خوش به آن نشان ندهيد حتى اگر به‌نام امام زمان (عج) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء نيز باشد. قرآن معاويه بر بالاى نيزه چه بود؟ پينه سجده در پيشانى طلحه و زبير چه بود؟ نماز بر اثر عمر ابن سعد در روز عاشورا يعنى چه؟  قرآنهاى زيباى درشت خط مزين محمدرضا پهلوى پليد چه بود؟ و شريك قاضى و همتايان او در اين  انقلاب چه‌كسانى هستند؟ با اين منافقان كوردل كورفهم خمود منزوى خر مقدس خوش برخورد نباشيد و در دين رأفتى براى اينان نيست.

د: دوستان كم سن و پر ارجمند: مى‌خواهم با شما خيلى نزديكانه صحبت كنم مى‌دانيد كه من بيشتر شاگردى شما را كردم تا همسن و سالهاى خودم و يا بزرگتر ازخودم را. و باز مى‌دانيد كه همه‌ تان را دوست دارم و همه را برادرانم‌ مى‌دانم. مى‌خواهم به شما چند جمله به طرز ديگر وصيت كنم.

شما همه مسلمانيد و رزمنده و مومنيد و شجاع، متعهد به اسلام و انقلابى هستيد ولى خوب شايد اگر چند چيز از شما بخواهم بد نباشد.

1- احترام پدر و مادرتان را به‌جا بياوريد و تا آنجا كه بر خلاف حرف خدا و پيغمبر (ص) و امامان (ع) و نايب امام زمان (عج) امام خمينى و علما و رهبران انقلاب حرفى نزدند مطيع و پيرو دستوراشان باشيد.

2- هميشه مواظب باشيد كه با چه كسانى دوست مى‌شويد و در نظر داشته باشيد كه با افراد بدكار و نادان، احمق، زورگو، خودپسند و متكبر، هيچگاه دوستى و نزديكى نكنيد و نيز از آن دوستى كه انگيزه آن شهوت و ميل نفسانى باشد مانند: (جمال -مقام- شهوت) به شدت بپرهيزيد و يگانه شرط انتخاب دوست را تقوى قرار دهيد.

3- سنينى كه الان شما در آن هستيد سنينى است كه اولا زمينه فهميدن بسيارى از چيزها را داريد در نتيجه آيه و حديث زياد حفظ كنيد و در كلاسهاى عقيدتى شركت كرده و اصول و فروع دين را دقيقا ياد بگيريد و ثانيا اين سنين، سنينى است كه دشمنان و منافقان براى جذب شما به روشهاى مختلف از جمله از طريق دوست به كمين نشسته‌اند و چه بسا بچه‌هاى پاكى كه برده‌اند و يا به تعبير بهتر دزديده‌اند و چه بسا كه منتظر شما نباشند؟ حال  اگر شما خودتان را در همين سنين آماده كنيد هم تو دهنى به دهان اين ياوه‌گويان منافق زده‌ايد و هم اينكه از منحرف شدن خودتان جلوگيرى كرده‌ايد.

4- هميشه به مسجد بياييد و در نماز جماعت و در سخنرانى و كلاسهاى مسجد شركت كنيد و دوستانتان را كه به مسجد نمى‌آيند ارشاد كنيد كه بيايند و استفاده ببرند مگر شما رزمنده مسلمان نيستيد و مگر امام نگفت مساجد سنگر است  سنگرها را پر كنيد.آيا يك رزمنده نبايد در سنگرش باشد؟

5- هرگاه سئوالى درباره مسائل اسلامى و در واقع مسائل اساسى زندگى برايتان پيش آمد هيچ‌وقت به هر كس و به هر كتاب مراجعه نكنيد بلكه به افراد مؤمنى به اسلام كه در واقع مؤمن و متعهد به انقلاب اسلامى مى‌باشند و در آن مورد سئوال شما آگاهى كامل داشته باشند و به كتابهايى كه مورد تأييد اين افراد باشد رجوع كنيد.

6- اگر كسى عليه مكتب ما و شما كه اسلام است و الان شكل كامل و حقيقى آن ولايت فقيه است كارى كرد با شهامت تا پاى شهادت بايستيد اين تكليف يك مسلمان است.

7- هر كار انجام مى‌دهيد براى خدا و به منظور رضاى او باشد در كارها عجله و شتاب مكنيد اما اين نه به معناى تنبلى و سستى كردن است كه به مفهوم با تدبير و سنجيده كار انجام دادن مى‌باشد چه بسا كارهايى كه پس از تدبير و سنجش با سرعت عمل انجام گرفته ولى جز نتيجه‌اى مفتضح نداشته اضافه بر اينكه تنبلى و سستى را به ارمغان آورده و اوقات را هم تلف كرده است.

8- در اين دنياى فانى به هيچ چيز ديگر جز به خدا از دوست و مال و مقام تا شهرت و زينت و جمال و تا هر چيز ديگر گرفته دل نبنديد زيرا مطلب و خواسته حقيقى شما كه كمال مطلق را داشته باشد در اين طلبها و خواستنى‌ها نمى‌گنجد. شما در نهان و نهاد خويش «مولى » را مى‌خواهيد كه همه كمالات در جمع او است شما «الله» را مى‌خواهيد ليكن اگر رو به سوى چيز ديگر مى‌كنيد به تعبير قرآن «تبعونها عوجا» كرده‌ايد نه آنكه به طلب حقيقى خود رسيده‌ايد و اگر هر كس و هر چيز را مى‌خواهيد و دل به ‌او مى‌بنديد فقط به خاطر خدا و به خاطر دستورات او باشد و نه هيچ چيز ديگر مگر پاسخ آن جوان مسلمان را در قبال آخرين ؟؟؟ پيامبر كه فرموده آيا مرا دوست دارى يا خدا را؟ نشنيده‌ايد؟

وصيت استاد عزيز شهيدم رضا رحيمى را تكرار و تأكيد مى‌كنم كه دنيا جاى راحتى و آسودگى نيست مگر قرآن نمى‌گويد: (لقد خلقت الانسان فى كبد)؟ و يا مگر قرآن نمى‌گويد: ( احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يعتمون )

9- هرگاه از شما خوبى و تعريف و تحسينى كردند به خود نباليد و غرور نگيريد و هرگاه به شما بدى كرده و مسخره و استهزا  كنند سست مشويد، چرا كه قرآن مى‌گويد: ( ان الذين اجرموا كانوا من الذين امنو نفتحكون )

10- اعمال خود را محاسبه كنيد و بنا به تعبير حديث شريف كه مى‌گويد: (حاسبوا قبل ان تحاسبوا) قبل از آنكه در روز قيامت به اعمال شما رسيدگى كرده و آن را حسابرسى كنند خودتان به آن حسابرسى كنيد و در اين رابطه سعى كنيد كفه اعمال مورد رضايت خدا سنگين باشد.

قرآن مى‌فرمايد: (فاما من ثقلت موازينه فهو فى عيشته راضيه)

11- آخرين سخن من با شما همان وصيت على ابن ابيطالب (ع) است كه فرمود: شما را به تقوى و نظم وصيت مى‌كنم.

با امت حزب‌الله

1- در رابطه با سعادت دنيوى ‌و اخروى: قال على عليه السلام: كن مد نياك كانك تعيش ابدا و كن لا حرتك كانك تموت عدا)

انسان براى آنكه سعادتمند در دو عالم باشد بايد با دو نگاه متضاد و در نهايت مكمل هم به هستى بنگرد يكى آنكه در اين دنيا به زندگى و معيشت خواهد پرداخت و دوم آنكه همين فردا خواهد مرد على عليه السلام مى‌گويد: در رابطه با دنيايت چنان باش مثل اينكه تا بى‌نهايت و ابد زندگى خواهى كرد و در رابطه با آخرتت چنين باش مثل اينكه همين فردا مى‌ميرى .

هرگاه انسان صرفا بينش اول را داشته باشد در زندگى باخته است و اصولا زندگى نتواند كرد چه اينكه مال و منال و مقام و شهوت و شهرت او را از پاى خواهد انداخت و از بهره و لذت از زندگى بى نصيب خواهد كرد و همين عمر طبيعى را هم نخواهد پسنديد و تا ابد زندگى در دنيا او را از سعى و كوشش باز خواهد داشت و هر گاه صرفا بينش دوم را داشته باشد منزوى خواهد شد و هرگاه همه منزوى و گوشه ‌گير شوند زندگى بى‌هدف خواهد بود و نعمات الهى بى‌بهره خواهد ماند.

اما هرگاه بينش اول را با توجه به بينش دوم و بينش دوم را با توجه به بينش اول داشته باشد هم در دنيا از آنچه خدا نعمت داده بهره‌مند خواهد شد و زندگى دنيا برايش لذت و حلاوت و عزوته و شور خواهد داشت و هم اينكه چون قاصدى او را خبر كند به ‌كارى، قاصدى او را خبر كرده است به مرگش در فردا و اينچنين يقينمند از دنيا به آخرت تغيير منزل خواهد داد پس هر لحظه در انتظار و ارتقاء به مرگ است و بس مشكل است كس بتواند اين دو را در كنار هم گذاشته و بدان عمل كند.

2- در رابطه با برخوردها: در رابطه با برخوردها سه شرط را رعايت كنيد:

1- موضع شناس باشيد

2- بدانيد مخاطب شما در چه مرحله‌اى از اين موضع است

3- در هر مرحله اندازه‌شناس باشيد يعنى توجه داشته باشيد اگر كسى موضعش دشمنى است ولى در مرحله توبيخ و سرزنش است تا چه حد بايد سرزنش نمود؟

4- در رابطه با جنگ: اى مردم، اصولا زندگى يعنى جنگ، جنگ با طبيعت (علم) جنگ با هواى نفس (جهاد اكبر) جنگ با تجاوزگران به حقوق انسانى و ما نعين اجراى احكام و حدود الهى (جهاد اصغر) رنج و سختى و مشقت، تحمل آزارها و دردها و شكنجه‌ها و مصائب و بلاها طبيعت اين جهان است.

ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم


موجيم كه آسودگى ما عدم ماست


از جنگ خسته شدن يعنى از كاروان انسانيت كه رو به معراج كمال مى‌رود خسته‌شدن، عقب ماندن، درجا زدن، پريدن، پس مردم هميشه يادمان باشد جنگ مسئله اصلى ماست.

 

(والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)

( عنكبوت آيه آخر)


 اى كسانى ‌كه به بهانه‌هاى مختلف از آمدن به جبهه كنار مى‌كشيد علتش بى‌نصيب ماندن شما از سعادتى است كه نصيب رزمندگان شده، زيرا به تعبير شهيد مظلوم بهشتى: (بهشت را به بها دهند به بهانه ندهند) چه سعادتى و افتخارى بالاتر از اينكه امام به رزمندگان مى‌گويد (شما سربازان امام زمانيد)

 

به مردم غافلى كه در شهادت عزيزان اين امت تأسفهاى بيجا و كفرآميز مى‌خورند:

اى مردم غافل چرا در مرگ شهداى اين امت اينقدر كفر مى‌گوييد؟ تا قضا و قدر خداوند نباشد حتى پوست تخمه‌اى در عالم هستى نمى‌تواند از جايى به جايى رود.

قرآن مى‌گويد: (فاذا جاء اجلهم لا يشناخرون ساعته و لا يستقدمون)

وقتى زمان مرگش در رسيد ساعتى جلو يا عقب نخواهد رفت.

بدكاران در برزخ و قيامت بارها مى‌ميرند و باز خداوند زنده‌شان مى‌كند ولى اهل تقوى (لا يدوقون فيها الموت الا الموته الاولى ) جز مرگ اول كه همه بايد بچشند مرگ ديگرى را نخواهند چشيد.

از بالاتر جهادگران از در مخصوصى وارد بهشت مى‌شوند: قال على عليه السلام: (ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لنما صيه اوليايه)

فقط در رابطه با تأسفهاى بيجا و كفرآميز آيه‌اى از قرآن را كه در جنگ احد خطاب به اينگونه تأسف‌كنندگان نازل شده مى‌آورم: آن كسانيكه در جنگ سپاه اسلام را همراهى نكرده و گفتند اگر خويشان و برادران ما نيز سخن ما را نيز شنيده به جنگ احد نرفته بودند كشته نمى‌شدند اى پيغمبر به چنين منافق بگو پس شما كه براى مرگ ديگران چاره توانيد كرد مرگ را از جان‌خود دور كنيد اگر راست مى‌گوئيد .

«آل عمران- 168 »


و خداوند به اهل ايمان مى‌گويد كه :

 

مانند اينچنين مردم نباشند

«آل عمران- 156 »


زيادى شهدا، افتخار يك امت اسلامى است و نشانگر سربلندى و سرافرازى آن امت در قيامت است اى مردم غافل از غيبت خوددارى كنيد بدانيد هر چه مى‌كنيد و مى‌گوييد در نامه عمل شما ثبت مى‌شود انتقاد زنده يعنى (المومن مرآه المومن) نه آنكه شايعه مى‌كنيد، تهمت مى‌زنيد، دروغ مى‌گوئيد، شخصيت كسانى كه مى‌توانند به جمهورى اسلامى، حكومت صاحب‌الزمان (عج) خدمت كنند با عرايض خود سركوب مى‌كنيد بدانيد همان كسى كه گواه بر گفتار و كردار شماست فرداى قيامت حكم شما را اجرا خواهد كرد او كسى است كه حتى يك كرم در دل سنگ را نيز فراموش نمى‌كند.

 

تذكر به برخى از دوستان:

 موقعى كه به جبهه مى‌آمدم بعضى برادران خصوصى گفتند اگر شهيد شدى ما را شفاعت كن لازم است بگويم اين امر به سه شرط امكان دارد.

1- اينكه شهيد شوم نه به ‌قتل برسم ‌زيرا خيلى فرق است ميان اين ‌دو

2- امكان شفاعت به حال آنان باشد زيرا:

(من ذالذى شفع عنده الا باذنه؟)

3- در ميان شهدا درجات مختلف است.

محمد آقاجانى حاجى‌آقا