شهید حميد ملارضا

   ١٠٣٣
   ملارضا
   حميد
   محرم
   
   محصل
   ١٨ فروردین ١٣٤٩
   ١ مرداد ١٣٦٧
   شلمچه
   رزمنده
 
 
توضیحات

 

وصیت نامه شهید حمید ملارضا

 

 

 

شهادت هنر مردان خداست امام خمینی(ره)

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بار الها من  نمی خواهم که در بستر بمیرم

 

یاریم کن تا براهت در دل سنگر بمیرم

 

دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله

 

دور از کاشانه و از خواهر و مادر بمیرم

 

دوست دارم خاک ایران را زدشمن پاک سازم

 

در ره اسلام و آزادی این کشور بمیرم

 

دوست دارم نیمه شب با نعره الله اکبر

 

دشمنانرا قلع و قمع سازم چون سر لشکر بمیرم

 

دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد

 

پیکرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم

 

دوست دارم نام رهبر را بخون خود بنویسم

 

دیده ام باشد بنام نامی رهبر بمیرم

 

 

 

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

 

 

 

کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون

 

 

 

هر کسی چشنده مرگ است. پس بسوی ما بر گردانیده می شوید

 

 

 

شکر می کنم خدا را که سعادت نصیبم شد تا بتوانم به ندای امام عزیز لبیک بگویم و در جبهه ها حضور یابم و در راه اعتلای قرآن و نصرت و پیروزی اسلام به شهادت برسم و سپاس فراوان خدا را که به آرزوی دیرین خود رسیدم زیرا که شهادت بسیار شیرین خواهد بود بطوریکه پیامبر گرامی (ص) می فرمایند:((ولله دوست دارم شهید بشوم در راه خدا و بارها زنده شوم و بارها شهید شوم)) و همچنین علی (ع) بعد از ضربت خوردن می فرماید: به خدای کعبه رستگار شدم. پس شما ای دشمنان اسلام بدانید که مسلمانان شهادت را مایه رستگاری و عزت وشرف می دانند و تا آخرین قطره خونشان در راه پیشبرد اهداف اسلامی نبرد و مبارزه خواهند کرد و شما ای امت مسلمان جبهه ها را فراموش نکنید وبا حضور در جبهه ها ایمان خود را کامل کنید زیرا در حدیث است:کسانی که بی دلیل به جنگ وجهاد نمی روند ناقص الایمان هستند ولله شور وحالی که جبهه دارند در هیچ کجا نمی یابید، زیرا در جبهه رابطه بنده با مولا خالق و مخلوق، رازق و موزون و عابد و معبود بر قرار است و شما ای جوانان که توان بیشتری دارید جبهه ها را خالی نگذارید و توجه داشته باشید که علی(ع) می فرماید: بهترین چیزی که اهل توسل به خدا، به آن متوسل می شوند حضور درجبهه است پس روح و روان خود را با شرکت در جهاد جلا صیقل دهید و بدانید که کلید بهشت سلاح و شمشیرهای شماست و اما مواظب باشید جهادتان بر اساس وظیفه و در راه خدا باشد. و اما شما ای پدر و مادرها آیا با وجود اینهمه احادیث وفضایل درباره مقام رفیع شهادت راضی میشوید که فرزندانتان را در خانه ها نگهدارید؟ و آیا به کلام خداوند توجه ندارید؟ که در قرآن می فرماید: جهاد همه جانبه کنید، هم جان بدهید و هم اینکه با اموال خود مجاهده نمائید واگر چنین نکنید اموال واولاد شما را مایه عذابتان قرار میدهم.پس کمی تامل واندیشه کنید واما شما ای منافقین و ضد انقلابی و خوارج زمان بدانید که هیچ گونه حق اظهار نظر و تعیین تکلیف در مورد این جنگ را ندارید و حق ندارید در مورد پایان جنگ و صلح تصمیمی بگیرید این خانواده شهدا و مجروحین می باشند که با نثار فرزندان و اموال خویش ادامه دهنده جنگ می باشند و تا پیروزی نهایی وتنبیه متجاوزین به دفاع مقدس خود ادامه میدهند. و شما ای امت امام و مردم عزیز، از کمبودها و اشکالاتی که در بعضی از موارد وجود دارد بر مسئولین خورده نگیرید و فشار وارد نیاورید، شما مقایسه کنید دولت ایران و عراق را مشاهدهمی کنید که عراق دهها میلیارد دلار بدهی دارد و هم اکنون نفسهای آخر را می زند اما درمقابل ایران اسلامی حتی یک ریال نیز بدهکار نیست واگر روزی شود که ایران دست گرائی و دریوزگی مقابل ابر قدرتها دراز کند ایران را گلستان خواهند کرد ولی به چپاول ملت مستضعف ما می پردازد ولی ملت مسلمان ایران با یک لقمه نان میسازد و جنین اجازه ای را بخود نمی دهد که در مقابل مخالفین اسلام سر تسلیم فرود آورد و اما این غرور و افتخار اسلام و ایران ازهمت شما امت بیدار و پایدار و انقلابی میباشد که شما نیز مستوجب قدردانی وتشکرمی باشید و بدانید که خداوند پاداش و اجر عظیمی برای شما منظور خواهد کرد.

 

( انشاالله)

 

و تو ای مسلمان نمای نا مسلمان توئیکه بنای نق زدن را گذاشته ای و توئی که هنوز نتوانستی خود را با  این انقلاب  وفق  دهی  و دائما  کمبودها را به رخ مسئولین و امت می کشی مطمئنا باید گفت اگر حتی یک روز در شعب ابوطالب بودید و تحت محاصره اقتصادی قرارگرفته بودید سر پیغمبر خدا(ص) را نیز از تن جدا می کردید و دیگر اینکه دست از لجاجت و یا نادانی بردارید و به اسلام واقعی ایمان آورید و امام عصر حاضر را بشناسید که براستی نائب برحق امام زمان (عج) می باشد و شمائی که می گوئید اگر در زمان امام حسین(ع) بودیم چنین وچنان می کردیم، بخدا قسم اگر در آن زمان هم بودید در لشکر یزید قرار می گرفتید و بر روی نوه پیغمبر(ص) شمشیر می کشیدید و تشخیص حق و حقیقت در آنزمان نیز برای شما دشوار بود که اینها همه دلیل بر ضعف ایمانتان است. کمی به خود آئید و تامل و تحمق کنید تا خدای نا کرده(خسرالدنیا و لاخره) نباشید. و اما شما ای جوانان و دوستان، همشهری و کلیه کسانیکه در تشییح جنازه ها شرکت می کنید سعی کنید مانند یک ماشین عمل نکنید و از خود یک مرده پرست نسارید اصلا هدف از حضوردر قبرستان و شرکت در مراسم تشییح و بزرگداشت شهید و یا فرق نمی کند هر کس دیگری که از دنیا می رود، عبرت گرفتن و درس آموختن و بخود آمدن است. یک لحظه به جهان آخرت و روز معاد بیندیشید و ببینید چه توشه ای برای آخرت خود پیش فرستاده اید و در روز معاد چه محصولی را درو خواهید کرد و اگر روزی فرا رسد که هر کس اعتقاد و ایمان کامل به معاد پیدا کند آنروز است که نفسهای سرکش مهار شده و در جامعه امنیت و آرامش بوجود میآید و دیگرترس از مرگ وجود نخواهد داشت و اینجاست که هر فرد مسلم به ندای ولی امر و رهبر خود لبیک می گوید و جهت یاری رساندن بدین اسلام از هیچ کوششی دریغ نمی کند و جان خویش را در کف خواهد گرفت. امام را تنها نگذارید و دعای همیشگی را از خداوند مسئلت نمائید.

 

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

از عمر بکاه و بر عمر رهبر افزای

 

 

 

(انشاالله)

 

۲۵/۶/۶۶

 

حمید ملارضا

 

 

 

 

زندگی نامه شهيد حميد ملارضا

حميد در روز سه شنبه هجدهم فروردين سال 1349 هجري شمسي مقارن با سي ام محرم 1390 هجري قمري در يك خانواده مذهبي در شهر تهران متولد شد پدرش محرم در جهاد سازندگي کار مي کرد. او فرزند هشتم خانواده بود که 4 برادر و 4 خواهر داشت. او در سن هفت سالگي پا به عرصه علم و دانش گذاشت از همان نونهالي نماز را از پدر آموخت و سپس فرايض ديني و قرآني و ديگر فعاليتهاي فرهنگي را در كنار پدر و مادر و خواهران و برادران و ساير دوستانش در مسجد زينبيه (س) تهران آغاز كرد. و هر چي  پا به سن مي گذاشت بيشتر طلبه ياد گرفتن مي شد و فعاليتهايش را روز به روز گسترش مي داد و با مساجد ديگر از جمله مسجد الهادي (س) انتهاي خيابان مالك اشتر غرب تهران ادامه داد.

حميد علاقه فراواني به ورزش فوتبال داشت و هميشه دوستانش را جمع و تشويق به ورزش كردن مي كرد در يكي از روزها، به اتفاق چند تا از دوستانش به باشگاه پرسپوليس مي روند و از آنها تست مي گيرند و از همان تست اول بازيكن فيكس باشگاه مي شود. او پشت كار خيلي خوبي داشت.

 ايشان بسيار مهربان و خوش اخلاق و شوخ طب بود و هميشه با لطيفه هايي كه تعريف مي كرد همه را مي خنداند حميد عاشق خانواده بود و تابستانها هميشه كار مي كرد تا كمك خرجي براي خانواده  باشد او خيلي به پدر و مادرش احترام فراواني مي گذاشت و بسيار محجوب بود.

حميد بيش از 13 سال نداشت كه برادرش امير ملارضا در عمليات والفجر4 در منطقه پنجوين عراق مفقود الاثر شد كه تا كنون هم خبري از ايشان به دست ما نرسيده است در سن 16 سالگي همسر خواهرش نيز در شهر مهران به درجه رفيع شهادت نائل آمد با شهادت ايشان پدر حميد تصميم گرفت كنار قبر دامادش قبري را جهت يادبود فرزند مفقود الاثرش بگيرد و زماني كه حميد به شهادت رسيد او را در همان قبر به خاك سپردنند حميد تا زنده بود از فرزند شهيد خواهرش به خوبي مراقبت مي كرد

او علاقه زيادي براي حضور در جبهه داشت چندين بار از طريق بسيج دانش آموزي براي اعزام به جبهه هاي حق عليه باطل اقدام كرد ولي هر بار به خاطر كمي سن موفق به نام نويسي نشد خلاصه در سال 1366 با سماجت فراوان از طريق بسيج دانش آموزي موفق به ثبت نام شد و درسش را كه سوم راهنمايي بود رها و از سنگر علم دانش به سوي سنگر ايثار و مقاومت و مردانگي گذاشت و جا پاي برادر مفقود الاثرش شهيد امير ملارضا و همسر خواهرش شهيد رسول بسته اي و ديگر دوستان شهيدش گذاشت. و پس از ديدن دوره هاي مختلف نظامي از طريق پايگاه مقداد به جبهه اعزام شد و در منطقه شلمچه به مبارزه پرداخت.

طريقه شهادت:

 وي در روز شنبه يکم مرداد سال 1367 شمسي مقارن 08/12/1408 ذي الحجه قمري، در منطقه كربلاي ايران (شلمچه) زماني كه كمك تيربارچي تقاضاي آب مي كند همين كه حميد ظرف آب را به او مي دهد ناگهان خمپاره اي پشت سرش منفجر مي شود و چون خانم حضرت زهرا (س) با پهلوي شكسته براي هميشه آرام و به درجه رفيع شهادت نايل مي گيرد. و در روز دوشنبه سوم مرداد سال 1367 مصادف با روز عيد قربان 10/12/1408 ماه ذي الحجه قمري در شهر تهران، بهشت زهرا (س) قطعه 53 رديف ۶۷ شماره ۱۴ آرام گرفت. روحش پاکش شاد و راهش پر رهرو باد.

شادي روحش صلوات