شهید محمدرضا رحیمی

   ١٠١٥
   رحیمی
   محمدرضا
   نصرا...
   
   دانشجو
   ٢٨ خرداد ١٣٣٨
   ٢٢ خرداد ١٣٦١
   تهران تقاطع رودکی دامپزشکی
   
 
 
توضیحات

 

وصیت نامه شهید محمدرضا رحیمی

بسم الله الرحمن الرحیم

(وصیت نامه شرعی )

پس از گواهی به وحدانیت خداوند هستی بخش عالمیان که محبتهای قلب و روحمان برای او است و تمام هم و غممان بخاطر وجه او و نهایت آرزوی ما رضایت او و رضوان او .

و پس از گواهی به رسالت حضرت ختمی مرتبت طبیب قلوب مومنین حضرت محمد بن عبدالله (ص) که امیدوارم حرام او حرام لحظه به لحظه زندگی ام و حلالش روشنی بخش آنات خوشیها و ناخوشیهای حیاتم باشد.

و پس از گواهی به حقانیت وقوع نزدیک روز جزا و برپائی قیامت و حشر اموات و محاکمه الهی که دعای همیشه ام به خداوند در این روز است که :اللهم علمنا فضلک و لا تعاملنا بعذابک .

و پس از گواهی به ولایت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) و یازده فرزند پاک آن حضرت که همگی یکی پس از دیگری به هدایت مومنین پرداختند و در راه اعتلای شجره طیبه ولایت یا شهید شدند و یا مسموم، بجز دوازدهمین امام بحق ما حضرت مهدی(عج) ارواحنا لمقدمه الفداء که در غیبت بسر میبرند و در آینده نزدیکی یملا الله الارض به قسطا و عدلاکماملیت ظلمان و جورا...

سفارشات و مکنونات قلبی ام را عنوان میدارم تا چنانچه بازماندگان در آن صلا و ثوابی یافتند به آن عمل نمایند. انشاءالله ...

همانگونه که به عنوان اعتقاد دینی و اسلامی خود معتقد به ولایت فقیه عادل با تقوای آگاه به زمان و مدیر و مدبر هستم چنانچه پیامبر(ص) چنین فقهائی را « امناء الرسل» و « حصون الاسلام» خوانده اند ، تک تک شما را به فرمانبرداری از امام عزیز، روح و جان امت، مولا و آقای مسلمین و روح خدا، خمینی کبیر صاحب ولایت فقیه در عصر حاضر سفارش مینمایم، لحظه ای ولایت اسلامی را در حیات خویش به فراموشی نسپارید که در عصر غیبت ولی عصر (عج) خود فرموده اند (در توقیع مبارکی به شیخ مفید «ره » انهم حجتی علیکم و ان حجته الله و بجز راه ولایت فقیه رفتن مخالف داشتن آرزو و توقع حضور در زمان ظهور امام زمان (عج) و تنفس در حکومت حقه الهیه او است و مشتاقان مهدی (عج) ابتدا میبایست امتحان خویش را در برپائی حکومت اسلام بدست فقهای شجاع و آگاه به زمان که حجت امام غایب ما هستند (و هر فقیهی حجت مهدی(عج) و آیت الله العظمی نیست ) باز پس دهند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

شما را سفارش میکنم به تقوا و تزکیه نفس که جانمایه انقلاب ما است و با خودسازی و پاک شدن درون و آرزوئی جز رضایت خدا نداشتن و تنها در مسیری که او در دست دارد گام برداشتن میتوان نگهبان واقعی اسلام عزیز و انقلاب اسلامی، این ثمره خون صد هزار شهید و صدها هزار جانبازان انقلاب بود.

اوصیکم بتقوی الله و خوفکم عن عقابه. شما را به تقوای خدا سفارش میکنم و از مجازاتش می ترسانم.

انقلاب را یاری کنید و لحظه ای را به بطالت و راحتی نگذارنید، در امور دخالت کنید، در صحنه حاضر باشید و تا فتح قدس اولین قبله مسلمین و قطب عزت کنونی مسلمانان که در چنگ اسرائیل غاصب است از پای ننشینید و همه میدانیم که راه قدس از کربلا است و کربلائیان سیاستمداران اسلامند و گوشه گیران و منزویان مورد لعن خدا، چنانچه در زیارت عاشورا آنگونه که بخاطر دارم این اصل سیاست اسلامی هست که :لعن الله الممهدین لهم بتمکین عن قتالکم . خلاصه اینکه در سیاست حضور فعال داشته باشید و سعی در گشایش گره ها و مشکلات راه انقلاب داشته باشید و افسوس که وجود من آنگونه که میبایست در خدمت به انقلاب موثر نبود و وای بر من که چگونه در محضر خداوند حاضر خواهم شد و اینک بر شما است که از روزگار پند بگیرید و با یاد همیشه شهیدان و جانبازان انقلاب لحظه ای مسئولیت خویش را فراموش ننمائید و بر سستی و فتور من نیز طلب آمرزش کنید.

دنیا جای آسودگی و راحتی نیست جای رنج و تلاش است و خوشی را میبایست در رضوان و بهشت جاویدان خدا جست ، هرگز در راه انقلاب فریب نابکاران و گمراهان را نخورید که دین و دنیای خود را به باد خواهید داد، همیشه این را بخاطر داشته باشید که سیلی خوردگان از اسلام و امام و ولایت فقیه که در راس آنها آمریکا و هم پیمانانش و سلطنت طلبان و ساواکیها و غربزدگان و شرق زدگان و از چپ ترین چپها که مولود صهیونیسم اند تا راستها و خلاصه همه آنهائی که انقلاب اسلامی درآمد حرام و نامشروع و اشرافیتهای کاذب تجدد مئابانه شان را بر باد داده است ، بر سر یک چیز اتفاق دارند و آن نابودی اسلام و نابودی خط سازی ناپذیر ولایت فقیه و انقلاب اسلامی است. اگر مخالفین « انقلاب و امام خمینی و شاگردن مکتب ولایت فقیه» چون منتظری ها و بهشتی ها و مشکینی ها و باهنرها و رجائی ها و مدنی ها و مطهری ها و رفسنجانی ها و قدوسی ها و ... حتی از میان نزدیکترین خویشاوندان شما نیز بودند و نغمه هدایت الهی را که در کلاس انقلاب اسلام نواخته شده است بجان نپذیرفتند و با این همه معجزات خداوندی در این انقلاب به راه اسلام مستقیم نشدند، بر شما است که طردشان کنید و از آنها به خدای بزرگ پناه برید حتی از این هم بالاتر اگر آنان برادر، پدر و مادرتان باشند.

سفارش دیگرم به برادران مسجدی و حزب اللهی و یاوران و سربازان امام خمینی است که ذره ای سازش و مسامحه در مسیر انقلاب با دشمنان انقلاب و امام و گمراهان بهر شما زیبنده و سزاوار نیست، جاذبه و دافعه علی گونه داشته باشید و نترسید از اینکه هدایت ناشدنی ها و منافقین در صورت دفع شدن و سازش و نرمش ندیدن میروند و آدمکشی و ترور و جنگ با اسلام پیشه میکنند برخورد علی (ع) را بنگرید با طلحه و زبیر .... به شما برادران سفارش میکنم در قلبتان جز محبت تیپ حزب الله و یاوران بهشتی ها و رجائی ها و باهنرها و مومنین به خط سازش ناپذیر ولایت فقیه گرایش و دوستی دیگری نباشد.

همیشه سعی بر این داشته باشید که با علما و دانشمندان اسلام و مومنین به ولایت فقیه همنشین و همیار و همصدا باشید و مبادا خدای ناکرده در نزدیکیتان عدم پیوند و یگانگی با حزب الله ........... و موانست و رفاقت با گمراهان و نابخردانی که شم سیاسی ندارندحاکم شودکه :

یعرف المرء بجلیسه :که انسان با همنشین شناخته میشود.

چنانچه خود من نیز با آشنایان به اصطلاح مسلمانی که ناصادقانه در سیاست جامعه جبهه گیری میکردند و در ظاهر پیرو امام خمینی هم بودند ترک رابطه نزدیک نمودم شما را نیز سفارش بر این دارم که عمر با ارزش خویش را جز در کنار برادران حزب الله و فدائیان امام خمینی و روحانیت بیدار و آگاه صرف نکنید و بقول امام خمینی « سعی کنید اسلامتان از روحانیت جدا نشود» و مظهر این روحانیت امام و شاگردان اویند.

دقت داشته باشید که انتقادات و ایرادهای بحق شما در مورد نهادهای انقلابی و مسئولین انقلاب در حضور مردم نااهل و حتی مسلمانان غیر حزب اللهی با آب و تاب مطرح نشود که مایه تبلیغات شوم آنان و تضعیف و تحقیر این عزیزان انقلاب خواهد بود زیرا « دعوی دو برادر را غریبه نباید بشنود».

از تمامی آنهائی که از من کینه و ناراحتی به دل دارند طلب عفو و بخشش میکنم، انشاء الله که کینه ها و رنجشها بخاطر مواضع اسلامی و دفاع  سرسختانه فرد مورد خصم از اسلام و انقلاب نباشد ، من نیز به نوبه خود ذره ای رنجش و کدورت نسبت نسبت به کسی در دل ندارم  و تمامی آنهائی را که به شخص من بدی و جفا رسانده اند و غیبت و تهمت روا داشته اند بخشیده ام  و از ابتدا نیز بنا بر این داشته ام ولی آنهائی که با دشمنی نسبت به امام و انقلاب و فرزندان پاک امام چون بهشتی مظلوم و خط اسلامی ایشان میخواسته اند با اینجانب رو در رو شوند و اصرار و غرض ورزی در این راه داشته و هدایت نشدند بدانند که هرگز به سهم خود آنان را نخواهم بخشید و در قیامت شاهدی بر علیه آنها خواهم بود.

یکی از آرزوهای اینجانب حاکمیت بخشیدن ولایت فقیه در گوشه و کنار جامعه و بخصوص تا آنجا که از دستمان بر می آید در کوچه و محله و مسجد خودمان بوده است و درگیری بنده با افراد معدودی در حوزه تماس خانوادگی و احیانا مسجد دقیقا به همین خاطر بوده است، هرگز تصور جلب نظر « افراد ناهمگون با حرکت توفنده انقلاب » لحظه ای در ذهن و فکرم حاکمیت نداشته است و از تمام برادران  تقاضایم اینست که همین خط را دنبال کنند و نگذارند این مسیر حقیقی به ابتذال سازش و گمراهی از خط ولایت فقیه کشیده شود.

سخنرانان دعوت شده به مسجد میبایست دقیقا بر اساس رهنمودهای پیامبر گونه امام و خط سازش ناپذیر رهبر انقلاب و یاران باوفایش مردم را به سیاستهای روز و دسیسه های منافقین آگاه سازند و هرگز به منحرفین از این جریان فرصت عرض اندام ندهند.

فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی مسجد بدست برادران حزب الله بر اساس رشد ارزشهای اخلاقی که زیر بنای همه چیز است میبایست دنبال شود و عناصر ناخالص در این بین وارد نشوند.

هرگز در پیشبرد انقلاب، از انسانهای دورو و ناخالص و بدون بینش صحیح خط امامی یاری و مدد نخواهید که بالاخره در مقطعی از کار مجبور به مقابله رو در رو با اینها خواهیدشد و جز اتلاف نیرو طرفی نخواهید بست. چنانچه خود من تجربه ها در این زمینه اندوخته ام « اتحاد و همگامی بر محور مکتب و باورهای عقیدتی واحد است» و تمام این سفارشات در خصوص منافقین و (غرض ورزان) است و چه بسا که براداران عزیزم در مواردی مسئولیت برخوردهای نرمی با افراد تائب و بازگشته به دامن اسلام میبایست داشته باشند و با آغوش باز آنان را بپذیرند که صد البته چنین افرادی پس از توبه از اعمال ننگین و ناپسند گذشته شان و موضع گیریهای به دور از محور ولایت و رهبری امت که همان خود سریها و غرور و تکیه به دانسته های خویشتن بوده است، خود به خود در جریان فداکاریها و جانبازیهای قرار خواهندگرفت و گذشته را با حضور موثر خویش جبران خواهند نمود، نه اینکه بر پایه اندیشه نفاق و « نان به نرخ روز خوردن » اظهار ندامت کنند و از سفره خونین انقلاب بهر خویش لقمه های چرب بجویند.

3×61 روز کفاره روزه دارم که به واسطه جهالت و سستی از روی عمد در ماه مبارک روزه ها را باطل کرده بودم، که از پولهایم این کفاره ها را بدهید فرد مومنی بگیرد، انشاءالله مقبول درگاه خدا افتد و شامل رحمت واسعه اش نماید.

این کتابها را از آقای برادری گرفته ام که پولش را حساب کرده به ایشان بدهید تا به صاحبانش برساند .( الارشاد شیخ مفید، البرهان، النعیبه)

کتابهایم در خانواده مصرف شود که استفاده کنندگان آن میبایست تعهد مراقبت و بهره برداری دقیق و مفید در این زمینه در خویش ایجاد نمایند و با یادگیری زبان عربی از کتب به این زبان من استفاده نمایند.

پولهای خودم در جیبهای لباسهایم میباشد و هر چه پول در قفسه بالائی کتابخانه ام وجود دارد متعلق به کتابخانه مسجد است که آنرا به آقای شعبانی یا یکی از دوستانم مسئول کتابخانه میسپارید تا برای خرجهای روز مره کتابخانه و یا کتابهای مورد نیاز و در خواستی مورد استفاده قرار گیرد.

کتابهای تحصیلی ام را به آقای خانی (همدوره ای من در دانشکده پزشکی) بدهید تا به دانشجویانی که این کتب را احتیاج دارند به قیمتی که خود ایشان سلاح میدانند فروخته شود و مبلغ آن به حسابهای مخارج انقلاب واریز گردد.

لباسها و لوازم شخصی ام آنچه میتواند مورد استفاده افرادی قرار گیرد به کمیته امداد امام خمینی تحویل نمائید. حقوق و پولهای موجودم را وقف بنیاد شهید که مورد احترام ترین نهاد انقلابی کشور اسلام ما است مینمایم. حقوقم آنچه مورد احتیاج خانواده ام بود در اختیار پدر و مادرم قرار گیرد و مابقی به بنیاد تحویل داده شود. دوچرخه ام تحویل برادران اعضای کانون فرهنگی و تبلیغی الهادی (ع) گردد تا در امور مسجد استفاده شود. « بجز مراسم ختم که وصیت میکنم بسیار ساده باشد خرج و مخارج مراسم هفت و چهلم را برای امور خیریه و جنگزدگان و یا شهدا و دیگر بنیادهای انقلابی و مردمی که صلاح انقلاب بوده خرج نمائید .

این وصیت نامه را در کمال صحت و سلامت عقل مرقوم داشته ام.

30/9/60

محمدرضا محمد رحیمی

 

 

بسمه تعالی

وصیتی دیگر

این دومین باری است که متنی را به عنوان سفارشی برای بعد از مرگ مینگارم.

ما پیروز شدیم و خدا خواست و پیروزی ما اساسا خدائی بود به دور از تلاشهای بی هدف انسان، ما هدف داشتیم و پیروز شدیم.

گذر عمر ما مسیری بس اعجاب آور بود، گذر شهیدان با فریاد الله اکبر در لحظه ترک « دیار غریبی » به نام ارض و تبعید گاه او و وصال با آشنایان و همگونان چون یاران حسین و خود او و وجود مقدس وی معلم شهدای مکتب تشیع و وصال با خود خدا در ملکوت اعلی ( فی مقعد صدق) ماتم، ولی حیرانم ام کورم نساخته – اعجوبه های تاریخ را در خون سرخشان میبینم و در فریاد ایمان آنها آشنائی با خویشتن خویش را احساس میکنم، خویشتن نسل امروزمان را، خویشتن فرهنگ اسلامیمان را غرق در جانبازی آنان از خویش میپرسم که ما کیستیم؟ ذره ای در برابر طوفان ایثار و ناچیزی در مقابل این همه معراج و پرواز و کشش و کوشش انسان و رسیدن او به مقام « عند ملیک مقتدر»

شهیدان ما را میسازند، خونشان و برق سرخ آن، بینشمان را رنگ میبخشند و فکر بی رنگ و بی رمق و بی جلوه ما را و فکر رنگارنگ و هزار رنگ و بیگانه ما را جلای جبروت میدهد و فکر سرخ پرورش میکند.

کسی میگفت چرا تلویزیون همه اش عزاداری و تشییع جنازه ها و مراسم سوگ است؟

و شاهدی در عصر شهیدان و گرمی مبارزه میگفت، این مردم چقدر بی احساس و بی تکان و بی جنبش اند به یاد بیایند و مانند من خون سرخ شهیدان نوازش فکرشان کند و تصویر خونین عزیزان اسلام همدم و همراه لحظات خاموشی های آنان باشد، بیایند و قلب سرخ و مجروح شهدا را قاب بگیرند و آلبومها بسازند و عشق و جوشش دائمی را در سکوت و نخوت زندگی خویش جایگزین سازند.

باری میدانم مقام بی پایه خویش را و مرتبه شهیدان را .

میبینم عظمت بارگاه آن بیقرار را و ذوب شدن و فنا شدن خویش را در برابر این همه عظمت، گاهی با خود به غرقاب فکر فرو میروم و ارزشها را شناسائی میکنم، مقام ما بی ارزشان مشغول را و ارزش آن مجذوبین به محبوب را .

با خود می اندیشم که راستی با این همه شوق و حسرت شهادت چرا خدا لایقمان نمیداند که بسوی خویش بخواندمان باز جواب خویش میگویم و آب بر
آتش حسرت و بی قراری خود فرو میریزم.

به خویشتن خویش ندا میدهم که تو چه میدانی حکمت رب خویش خوانی و جواب شوق خود یابی، این پروردگار تو شاید نقشه ها برایت دارد با این همه بی رنجی و بی دردی آماده ات میکند که پذیرای نیک و راستین لحظه وصال گردی. تو خود را به امواج حکم بالغه الله بسپار و در مسیری که خواست و تقدیر او است گام بردار منتظر باش که شیرینی لحظات شاد پیوستن به محبوب، ناگهان قیامتی در وجودت بپا می کند زیرا قیامتها بسیار ناگهانی است. تسلیما لامرکم

آری عزیزان گوشتان را به ناله هائی سپردید که « خشکی در طوفان عظمت ها » با ورق و قلم آنرا رقم زد ناله هائی در تنهائی و سکوت تفکر و خلوتگه
 بی نشان اسرار .

به یاد خویش می آورم درد دل امام خویش علی را بر سر چاههای میان نخلستان و اینکه کسی جز آن چاه همدم وی سخنش ضبط ننمود و به تاریخ انسانها نسپرد و آن همه صبر و تحمل علی را و این بی صبری. بی تابی مرا که ناله ها بر کاغذ نقش کنم. ناله هائی که شاید کسی جز من نمی فهمد و لمس نمی کند.

پدر و مادر و ای خواهران و برادران، راهی که من رهرو آنم، راه سرخ شهادت در مکتب ما است و آنچه فدا میکنیم همه در پیشگاه او بی ارزش و بی مقدار است.

شهید شدن هدف ما است و هدف ما است. باشد که مورد قبول حق شود کفاره سه روز روزه واجب بر گردن من است که از  پس انداز و حقوقم آنرا پرداخت کنید.

(وصیت نامه پس از انقلاب شهید )

محمدرضا محمد رحیمی